سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم

شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : ترکیب بند

امشب ای غار حرا از هر شبی زیباتری           مشرق نـورانی خـورشید عـالـم‌گـستـری
شب‌نشینی کرده روی تخته سنگت جبریل           این دل شب راز‌ دار بـعـثـت پیـغـبـمـری


گوش تا آوای «اقراء بسم ربک» بشنوی           ناز کن بر مه که غـرق نورِ حیِّ داوری
گر چه شب را با محمّد صبح کردی سال‌ها           امشب از او یافتی هر لحظه فیض دیگری
کـوه‌های مکه می‌گـردند دورت تا سحـر           گرچه در فرشی ولی از عرش اعلا برتری
چشم شو، روی دل‌آرای پیـمـبر را ببـین
در کنـار او گـل لبخـنـد حـیـدر را بـبـین
آی انـسـان‌هـا کـلام کـبـریـا را بـشـنـویـد           وحی نازل شد همه حکم خـدا را بشنوید
بانگ جبریل امین پیچـیـده در غـار حرا           گوش تا آوای جان‌بخـش حـرا را بشنوید
بانگ «اقراء بسم ربک» با ندای جبرئیل           نغـمۀ تـهـلـیـل خـتـم‌الانـبـیـا را بـشـنـویـد
این صدای منجی کـل جهان خلقـت است           بشنوید ای کل خلقت این صدا را بشنوید
تا به کی افـسـانۀ بیگـانگـان در گوشـتان           گوش تا امشب صـدای آشـنـا را بشنـوید
فرق بت‌هـا را بـه هـمراه پیـمبر بشکـنید
با کمان حمزه از بوجهـل‌ها سر بشکـنید
ای بتان کـعـبه عـمر بـت گـران سر آمده           بشکـنـیـد ایـنک که ابـراهـیـم دیگـر آمده
منجی کـل بشر بـیـرون شد از غـار حرا           بــا کــلام روح‌بــخـش حــیِّ داور آمــده
موسیِ عـمـران دیگر آمده از کـوه طور           یـا مـسـیـحـا بـا نــدای روح‌پـرور آمـده؟
همچنان هارون که با موسی‌بن‌عمران یار بود           هــمـره پـیـغـمـبـر اســلام، حـیــدر آمـده
پای در چشم زمین و آسمان در مشت اوست
پیش رو حکم خداوند است و حیدر پشت اوست
محـو شو ای تـیـرگی نور آمده نـور آمده           محـفل توحـید را شیرین‌تـرین شور آمده
دیـوها را آیـد از هر سـو نهـیبِ ‌الـفـرار           دسته‌دسته بر زمین از آسمان حـور آمده
ای تـمام کـوه‌های مکه این آوای کیست؟           این محمّد یا همان موساست کز طور آمده
روز روز جـشـن آزادی زن‌هـای اسـیـر           یا که عـیـد دخـتـران زنـده در گـور آمده
با تـبر محکم به فرق بت گـران باید زدن           این چـنـین از خالـق معـبـود دستور آمده
باید اینک پشت حمّال الحطب را بشکنید
با شجاعت هر دو دست بولهب را بشکنید
ای امین وحی اینک بانگ «اقرأ»ساز کن           یـا محـمّـد از زبـان ما سـخـن آغـاز کـن
یا محمّد همچو خورشید از حرا بیرون بیا           بر تـمام کـائـنات آغـوش خود را باز کن
سنگ اگر از چار سو آید سپر کن سینه را           با تبـسـم آنـچـه را می‌بـایـدت ابـراز کـن
پــرچـم تـوحـیـد را بـر قـلـۀ عــالـم بـزن           خلق را از شرق تا غرب جهان آواز کن
یا محـمّد برترین اعجاز تو قـرآن توست           هان، بگو، اعجاز کن اعجاز کن اعجاز کن
مـا تـو را از انـبـیـا اعجـاز برتر داده‌ایم
بعـد قـرآنت وصیی مـثـل حـیـدر داده‌ایـم
ای هـمه پـیـغـمـبران در انتـظار بعـثـتت           وی تـمـام عــالـم امـکـان دیـار بـعـثـتـت
سنگ‌‌های کعـبه می‌گـویند تو پیـغـمـبری           کـوه‌های مکه بی‌صبـر و قـرار بـعـثـتت
مکه و مصر و حجاز و کوفه و شامات نه           وسعـت ملک خـدا بـاغ و بهـار بـعـثـتت
نیست بیم از غزوه‌های خیبر و احزاب و بدر           تا بوَد در دست حیدر، ذوالفـقـار بعـثـتت
تا مکان باقی‌ست، تا چرخ زمان در گردش است           می‌‌رسد بر خـلق، فیض بی‌شمار بعـثتت
بعـد تو دیگر نـیاید در جهـان پیـغـمـبری
آری آری تا قـیامت هـمچـنان پیغـمـبری
ای فـراز قـلـۀ هـسـتـی لـوای حـکـمـتـت           آفـرینش تا قیامت غـرق بـحـر رحـمـتت
سـال‌هـا و مـاه‌هـا و هـفـتـه‌هـا و روزهـا           می‌درخـشد تا قـیـامـت آفـتـاب حـکـمـتت
با لب شیرین گشودی روی و خندیدی به سنگ           سنگ هم شرمنده شد از خُلق و خُوی و خصلتت
بیـشـتر آزار دیـدی از هـمه پـیـغـمـبـران           ای همه پیغمبران مبهوت صبر و همّتت
تا زمین و آسـمان بر پاست تو پیغـمبری           تا جهان باقی‌است مائیم و کتاب و عترتت
این دو، تا روز قیامت با همند و با همند
هـم نجـات عـالـمنـد و هـم چـراغ آدمـنـد
ما مسلمانیم و مهر وحدت ما یا علی‌ست           وحدت آن دارد که او را رهبر و مولا علی‌ست
چیست وحدت؟ چنگ بر«حبل‌المتین» حق زدن           ای تمام مسلمین حبل‌المتین تنها علی‌ست
تفـرقـه یعـنـی جـدا از دامن حـیـدر شدن           متحـد باشید ای یـاران امـام ما عـلی‌ست
در سپهر وحدت و ایمان و عشق و اتحاد           محور توحید و خورشید جهان‌آرا علی‌ست
من کی‌ام تا نـفـس پیـغـمـبر امـام ما شود           فاش می‌گویم امام حضرت زهرا علی‌ست
ما تمـام عمـر بـا قـرآن و عترت زیستیم
نیستـیم آن دم که در خطّ ولایت نـیـستـیم
کیست احمد؟ شهر علم کبریا و در: علی‌ست           باطن و ظاهر علی، اول علی، آخر علی‌ست
دست و شمشیر خدا، چشم خدا، وجه خدا           نص قرآن است آری، نفس پیغمبر علی‌ست
آن دو تن باید که بگریزند از میدان جنگ           تا شود معـلوم تنها فاتح خـیـبر عـلی‌ست
فتح بدر و فتح خیبر حقِ شیرِ داور است           الفرار ای روبهان از معرکه، حیدر علی‌ست
گر شوی غافل به سوی این و آنت می‌برند           ای برادر راه خود را گم نکن، رهبر علی‌ست
»میثما» نه شافـعی نه مالکی نه حـنـبلی
بعـد پیغـمبر فـقـط مـولا عـلی مولا عـلی

نقد و بررسی